سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام همه خوبیها


ساعت 2:19 عصر شنبه 86/12/18

رفتار امام رضا علیه السلام با خانواده

سراسر مدت سی و پنج سال امامت امام موسی کاظم علیه السلام با حوادث و فراز و نشیبهای سیاسی آمیخته بود. بیشتر زندگانی ایشان در زندانهای هارون الرشید سپری شد. امام رضا علیه السلام در تمامی مدتی که امام کاظم علیه السلام زندانی بودند دستیار و پشتوانه استوار پدر در حوادث سیاسی فرهنگی بودند. شریک غمها و رنجهای پدرشان بودند هرگز در برابر قدرتطلبان هوس باز، خودشان را تسلیم نکردند. ایشان  راه پدر را ادامه دادند و مردم را به شدت از یاری رساندن و کمک به خلفای طاغوتی دور میکردند. چون امام کاظم علیه السلام بیشتر عمر شریفشان در زندانها سپری شد، امام رضا علیهالسلام به عنوان فرزند ارشد مسئول نگهداری خانواده ایشان بودند، ایشان در این مدت طوری از خانوادهشان مراقبت کردند، که اجازه ندادند کسی به آنها بیاحترامی کند، نهایت احترام را به آنها میگذاشتند و خطرات دشمنان را از آنان دور میکردند.

علاقه حضرت به خانوادهشان در محبتی که به امام جواد علیه السلام داشتند نیز قابل ملاحظه است. قبل از تولد امام جواد علیه السلام فردی به امام رضا علیه السلام میگوید شما کودکان را دوست دارید پس از خداوند بخواهید که پسری به شما عطا کند. حضرت فرمودند: خداوند پسری به من خواهد داد که  وارث من میشود هنگامی که اباجعفر علیه السلام متولد شدند، حضرت در طول شب گهواره ایشان را حرکت میدادند و با او بازی میکردند. امام فرزندشان را آن قدر دوست میداشتند که شب را نمیخوابیدند و گهواره امام جواد علیه السلام را حرکت میدادند. به ایشان عرض شد آیا مردم با پسرانشان چنین رفتار میکنند؟ حضرت فرمودند: این پسر مانند عامه مردم نیست به دنیا آمدن و رشد نمودن او مانند ولادت پدران پاکش است.(36)

رفتار امام با فرزندشان امام جواد علیه السلام آن قدر محبت آمیز و توام با احترام بود که ایشان را به نام صدا نمیزدند بلکه بیشتر با کنیه مورد خطاب قرارش میدادند. به عنوان مثال میفرمودند: «ابوجعفر برای من نوشته است و من برای ابوجعفر نوشتم.»(37) به این ترتیب میخواست ایشان را احترام و تمجید کنند.

نمونه دیگر علاقه و وابستگی امام رضا علیه السلام، محبتی بود که به حضرت معصومه علیه السلام  داشتند. 

 

رفتار امام رضا علیه السلام با مردم

امامان با مردم نشست و برخاست داشتند و در تعاملات اجتماعی به نیکوترین صورت با آنان برخورد مینمودند. این سیره چنان نیکو بود که با الگو قرار دادن آنان ما میتوانیم روش صحیح برخورد اسلامی با افراد گوناگون را بیاموزیم.

با بررسی آِیات در مییابیم برخورد با انسانهای مختلف باید هماهنگ و متناسب با روحیه آنها باشد خداوند عزوجل در قرآن فرموده است:

"محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم"(38)؛ محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سخت و شدید و در میان خود مهربانند.

در آیه دیگری چنین فرموده:

"یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم"(39)؛ ای پیامبر با کافران و مجاهدان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر.

از این آیات چنین نتیجهگیری میشود که برخورد قرآن و اسلام با انسانهای مختلف فرق میکند. در بعضی جاها دستور به برخورد نیک و پر محبت میدهد، «با مردم سخن نیک بگویید»(40)  و در جای دیگر دستور به برخورد میانه میدهد: «محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.»(41)

امام رضا علیه السلام به عنوان اسوه کانون مهر و عاطفه نسبت به بندگان خدا بود. در زیارت آمده است: السلام علی الامام الرئوف؛ (سلام بر امام و پیشوای با رافت و مهربان) این لقبی است که از طرف خداوند به ایشان داده شده است. ایشان بیشترین محبت و مهربانی را نسبت به مردم و اهل خانه و خدمت گزارانشان داشتند. در روزی که ایشان مسموم شدند و در آن روز به شهادت رسیدند بعد از این که نماز ظهر را خواندند به فردی که نزدیکشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده کارکنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خوردهاند؟ آن فرد جواب داد: آقای من  در چنین وضعیتی کسی میتواند غذا بخورد؟ در این لحظه که امام علیه السلام متوجه میشوند کسی غذا نخورده، مینشینند و دستور آوردن سفرهای را میدهند همه را سر سفره دعوت میکنند و آنها را یکی یکی مورد محبت قرار میدهند.(42)

ایشان در جایی که مربوط به شخص خودشان بود بزرگترین گذشتها، عالیترین ایثارها و بیشترین محبت را نسبت به دیگران داشتند. رفتار عملی امام رضا علیه السلام نشانه انسانی کامل و نمونه است که هیچ علاقهای به دنیا و ظواهر آن ندارد.

اگر فردی حتی کوچکترین خدمتی برای امام رضا علیه السلام انجام میداد، ایشان نهایت تشکر و قدردانی را به جا میآوردند و حتما خدمت آن فرد را جبران مینمودند. آن حضرت به مستضعفان و گرفتاران توجه خاصی میکردند، اگر آنها گرفتاری و ناراحتی داشتند، سعی میکردند مشکل آنان را حل کنند. زیاد بودند افرادی که در سایه یاری رسانیهای امام علیه السلام به خیری دست یافتند.


¤ نویسنده: عزیزاله

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:56 عصر شنبه 86/12/18

هوالله

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام

واسه اون گنبد زرین

پشت کوه های خراسون مرقد پاکتو دیدن

واسه او صحن مطهر تو غروب کنار ایوون

واسه کفترای معصوم که تو آسمون می گردن واسه آدمای مغموم که میان دخیل می بندن

واسه اون هوای تازه که پر از عطر گلابه اگه دستم به ضریحت برسه واسم یه خوابه

واسه اون حوض قشنگی که پر از آب زلاله واسه سنگ فرشای ایوون که برام خواب و خیاله

دل من تنگه میدونی کاشکی قابلم بدونی

چقدر آرزو دارم لب حوض وضو بگیرم یا که از تربت پاکت مثل یاسا بو بگیرم

واسه اون اوج شکفتن توی عالم زیارت واسه اون لحظه که آدم می رسه به بی نهایت

واسه اون کفشا که مردم روی پله در میارن واسه اون شمعی که روشن توی صحن تو می زارن

واسه اون ساحت پاکی که درش همیشه بازه واسه دستای نیازی که به سوی تو درازه

دل من تنگه می دونی کاشکی قابلم بدونی

هیچ کسی نومید و ناکام نمی ره از آستانت تو پر از لطف و شفایی واسه درد دوستانت

مثل مرهم تو میمونی واسه آدمای دربند تو امیدی که می شینه توی قلب یه نیازمند

تو صدام کن تو صدام کن زائر کوی تو باشم

یا برای کفترات من سر ظهر دونه بپاشم

من یه قاصر یه خطاکار لحظه خوب مناجات

میدونم که هیچ نیازی به زیارتم نداری

اما من غرق نیازم اما تو بزرگواری

واسه تو حرم نشستن واسه لحظه‌ی رسیدن

دل من تنگ می دونی کاشکی قابلم بدونی



¤ نویسنده: عزیزاله

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:0 عصر پنج شنبه 86/12/9

 

بسم رب المنتظر المهدی


و اینک چهل روز از نمایش کمال انسان میگذرد و دلهای عاشقان همه به سوی صحن و سرایش پر میزند! چه کرده است و چه سِرّی در این نام و این عدد وجود دارد که نشانه‌ی ایمان و مؤمن ، زیارتش در اربعین شهادتش میباشد؟


سلام. دقت کردید همیشه بعضی از عددها رو بیشتر میشنویم؟ بعضی از عددها در اعتقادات اسلامی بیشتر روشون تاکید شده مثل عدد 7 یا عدد 40 و عدد 70! عدد چهل یکی از اعداد خاصی هست که در قرآن و روایات روی اون تاکید زیادی شده. اگه موافق باشید با هم این عدد رو بررسی میکنیم.


این عدد 4 بار در قرآن ذکر شده که مفسرین از هرکدوم برداشتی انجام دادند. اولین مورد در آیه 15 سوره احقاف هست. در این آیه خداوند رسیدن به رشد کامل رو مساوی رسیدن به چهل سالگی بیان میکند و میفرماید: حَتَّی‌ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی‌ أَن‌ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی‌ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ. البته مفسرین معتقدند که یه بحث کامل شدن دیگه برای انسان در سن 33سالگی وجود داره که بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام، اون تکامل فیزیکی بدن هست که تا چهل سالگی ثابت و یکنواخت هست و بعد سیر نزولی رو طی میکنه اما رشد عقلی انسان در سن چهل سالگی اتفاق میفته. اکثر پیامبران الهی در سن چهل سالگی به پیامبری مبعوث شدند.


مورد بعدی، آیه 26 سوره مبارکه مائده هست که از ممنوعیت 40 ساله‌ی ورود قوم بنی اسرائیل به سرزمین مقدس خبر داده. قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً. مفسرین در خصوص این چهل سال معتقدند که مدت زمانی است که لازم بود تا نسل نافرمان بنی اسرائیل از بین بره. چهل سال زمان برد تا دوباره بهشون اجازه‌ی ورود به سرزمین مقدس داده بشه. کسی که مشروب خورده باشه تا چهل روز نمازش مقبول نیست. کسی که غیبت مؤمنی رو انجام بده تا چهل روز ثوابهایش برای شخص غیبت کننده نوشته میشه.


اما دو مورد بعدی مواردی هستند که درکنار روایات، مبنای تاکید بزرگان اخلاق رو بر عدد چهل تشکیل میده. یکی آیه 51 سوره بقره و دیگری آیه 142سوره اعراف که به آیات میقات معروف هستند وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَة. حضرت موسی برای اینکه به دیدار پروردگار نائل بشه چهل شب مشغول عبادت بود.


حتما این روایت رو همه شنیدید که میفرماید هرکسی که چهل روز برای خدا، اخلاص داشته باشد خداوند چشمه های جوشان حکمت رو از قلبش به زبانش جاری میسازد. همچنین داریم وقتی سن کسی از چهل گذشت و به رستگاری نرسیده بود شیطان دستی به صورتش میکشه و میگه پدر و مادرم به فدای کسی که دیگه روی رستگاری رو نخواهد دید بأبی‌ وَ اُمّی‌ وَجْهٌ لا یُفْلِحُ أبداً! باز داریم اگر بر مرده ای چهل نفر نماز بخونند و برایش طلب استغفار کنند خداوند گناهانش را خواهد آمرزید. یا این روایات که آماده شدن گِل انسان در چهل روز انجام شد. همچنین حرکت انسان از هر مرحله به مرحله‌ی بعد در 40روز انجام میشه یعنی نطفه، پس از چهل روز به عَلَقه، و علقه، پس از چهل روز به مضغه و... تبدیل مى شه.


دو تا روایت رو میخوام بیشتر با هم بررسی کنیم. یکی اینکه میفرماید اگر کسی دست کوری رو بگیره و چهل قدم اون رو در مسیر حرکت بده، خداوند شخص کمک کننده رو از اهل بهشت قرار میده و دیگری این روایت که حد همسایگی رو در روایت تا چهل خانه از شمال و جنوب و شرق و غرب معین کردند.


آیا کوری که در این روایت اومده فقط کور ظاهری هست؟ و چرا چهل قدم؟ روایت بعدی رو که نگاه میکنیم میبینیم تا چهل منزل اگه از کسی فاصله گرفتیم یعنی دیگه همسایه‌ی او حساب نمیشیم. اگه خاطرتون باشه در بحث قلب سلیم نوشتیم که برای رسیدن به قلب سلیم باید از 4 خصلت دوری گزید. چهارخصلتی که بزرگان اخلاق اونها رو مصداق این همسایه‌ها از شمال و جنوب و شرق و غرب میدونند و معتقدند که اگر کسی چهل منزل از این صفات فاصله بگیره یعنی تونسته اون صفات رو ترک کنه. با توجه به اینکه مراتب تکمیلی انسان چهل ذکر شد، اگر کوری در راه بوسیله‌ی شخصی چهل منزل از صفات رذیله فاصله گرفت ، دیگه به اون صفت برنمیگرده و این هدایت مستحق بهشت خداوند هست.


تمام برنامه‌هایی هم که بر اساس عدد چهل بناگذاشته میشند برای ملکه شدن اون عمل یا ترک یک صفت خاص هستند. اگه دوست داشتید بیشتر راجع به خصوصیات عدد چهل بدونید میتونید به رساله‌ی سیر و سلوک علامه‌ی بحرالعلوم مراجعه کنید. انشاءالله که لایق باشیم اربعینی در مسجد سهله دعای عهد بخونیم و چهل چهارشنبه منتظر حضرت باشیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.


پ.ن.: کمتر از نیم اربعین وقت باقی است... تو خواستی و من هم میخواهم. تو راهم داده‌ای در اولین قدم حال گوئیا همت من است و تَرک! ازکجا شروع کنم که خود حجاب خودم؟!! لحظه‌ی دیدار باز هم نزدیک است! و کاش میدانستم که همیشه لحظه‌ی مرگ نیز نزدیکتر از آن است که میپندارم... خاطرت هست؟ سی و اندی روز قبل گفتیم که چهل روز باقی است و امروز... چشم به هم بگذاریم برگشته‌ایم و باز هم شاید مثل بار قبل فقط یک حسرت...! اللهم الرزقنا توفیق الطاعه! (به خاطر کیفیت پایین صوت وبلاگ شرمنده اما قشنگه)


¤ نویسنده: عزیزاله

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:28 عصر دوشنبه 86/11/22

نام : محمدبن علی (ع)

پدر و مادر : امام سجاد (ع) ، فاطمه ( دختر امام حسن مجتبی ) از این رو آن حضرت هم از ناحیة پدر و هم از ناحیة مادر ، به بنی هاشم ، منسوب است ).

شهرت : باقر

کنیه : ابو جعفر

زمان و محل تولد : اول رجب ، یا سوم صفر سال 57 هجری در مدینه.

زمان و محل شهادت : روز دوشنبه 7 ذیحجه سال 114 هـ‌.ق در سن 57 سالگی ، به دستور هشام بن عبدالملک ، مسموم شده و در مدینه به شهادت رسید .

مرقد شریف : در مدینه ، در قبرستان بقیع

دوران زندگی : سه بخش :

1- 3 سال و 6 ماه و 10 روز با جدش امام حسین  (ع)

2-34 سال و 15 روز با پدرش امام سجاد (ع)

3-19 سال و 10 ماه و 12 روز مدت امامت ، در این دوره که بنی امیه و بنی عباس  ، در جنگ بودند ، امام باقر (ع) کمال استفاده را در جهت تربیت شاگرد ، و استحکام و گسترش تشیع و انقلاب فرهنگی نمود .


 میلاد فرخنده

از پدر و مادری علوی به دنیا آمد . ( امام سجاد و ام عبدالله دختر امام حسن مجتبی )

امام محمد باقر چهار سال پیش از واقعه عاشورای کربلا ، یعنی در سال 57 هجری ، چشم به جهان گشود .

درباره روز ولادت او میان راویان اختلاف است . برخی میلاد آن حضرت را سوم صفر و برخی اول رجب گفته‌اند . آن حضرت از نظر سنی بزرگترین فرزند پدرش نبوده است ، اما برای تصدی منصب امامت از دیگران شایستگی بیشتری داشت ، و پدرش پیرو فرمان رسول خدا (ص) او را به پیشوایی مردم منصوب کرد .

زهری ، همین نکته را از امام سجاد (ع) می‌پرسد : ای فرزند رسول خدا چرا به بزرگترین فرزندانت وصیت نکردی ؟ آن حضرت در پاسخ فرمود : ای ابوعبدالله امامت به خردی است و به بزرگی نیست بلکه رسول خدا این گونه مقدر کرده و ما آن را این گونه در لوح و صحیفه یافته‌ایم .

مادر گرامی آن حضرت‌ ، چنان که امام صادق فرموده است صدیقه‌ای بود که در خاندان امام حسن همتا و نظیر نداشت .

زندگی پاک

او چهار سال از عمر خود را در سایة جدش ، سبط شهید پیامبر ، سپری کرد و از صبغه الهی که در زندگی امام حسین تجلی یافته بود ، برخوردار گشت . بی گمان فاجعة جانگداز کربلا ، بر شخصیت امام باقر که لحظه به لحظه شاهد صحنه‌های آن بود ، تأثیر خود را گذاشت چرا که بنا به برخی روایات ، آن حضرت از جمله کسانی بود که همراه با بقیه بنی هاشم در این ماجرا حضور داشت .

امام پس از این فاجعه 19 سال و 60 روز در سایة پدر بزرگوارش ، سیدالساجدین ، به سر برد که حیات او نمونه‌ای والا از زندگی ربانی بود و پرتو این حیات ، طریق سالکان حق را تا به امروز روشنی بخشیده است .

از همان روزهای آغازین حیاتش ، خطوط امامت در سیمایش آشکار بود . در حدیثی  از ابوالزبیر محمدبن مسلم مکی آمده است که گفت : نزد جابربن عبدالله بودیم که علی‌بن‌الحسین خطاب به فرزندش فرمود نزد جابر بن عبدالله بودیم که علی‌بن‌الحسین و فرزندش محمد که هنوز کودک بود ، وارد شدند . جابر آن حضرت را در آغوش گرفت ، علی‌بن‌الحسین خطاب به فرزندش فرمود : سر عمویت را ببوس ، محمد به جابر نزدیک شد و سر اورا بوسید ، جابر که بینایی‌اش را از دست داده بود ، پرسید : این کیست ؟ علی‌بن‌الحسین پاسخ داد : این محمد پسر من است . جابر او را در آغوش گرفت و گفت : ای محمد ! رسول خدا (ص) بر تو سلام فرستاده ، پرسیدند چطور ؟! گفت پیش رسول خدا بودم و حسین در اتاق آن حضرت مشغول بازی بود ، پیامبر فرمود :

ای جابر فرزندم حسین را پسری است که علی خوانده می‌شود چون روز قیامت فرا رسد، منادی بانگ برآورد که سیدالعابدین برخیزد . در آن هنگام علی‌بن‌الحسین بر می‌خیزد ، برای این علی پسری به دنیا خواهد آمد که محمد نام دارد . ای جابر چنانچه او را دیدی سلام مرا به او برسان و بدان که عمر تو پس از دیدار او ، اندک خواهد بود .

پس از این دیدار دیری نپایید که جابر جهان را بدرود گفت .

امام محمد باقر پس از رحلت پدرش ، امامت مردم را عهده‌دار شد .

 

امامت و علم پیامبران

هنگامی که خورشید اقتدار بنی امیه افول کرد و پایه‌های حکومت آنان در اثر انقلابهای پیاپی مکتبی ، هرروز سست‌تر از روز پیش می‌شد ، حضرت امام محمد باقر (ع) فرصت نشر معارف قرآنی را پیدا کرد . این معارف در صحیفه‌ای گردآمده بود که اهل بیت هر یک آن را از رسول خدا (ص) به ارث برده بودند.

و در این روزگار جامعه اسلامی که دامنة آن بسیار گسترش یافته وبه مثابه چادری  بزرگ ملتهای گوناگون و فرهنگهای مختلف را در خود جای داده بود ، به معارف قرآنی پیش از پیش نیاز داشت . این جامعه نوین را بر اساس چه ارزشهایی باید ارزیابی کرد ؟ و ارزشهای توحیدی و چهارچوبهای عمومی و فرهنگی و روح قوانین حاکم بر این جامعه در زمینه‌های مختلف چگونه باید باشد ؟

تا دیروز امام سجاد از طریق نیایشها و راز و نیازهایش با خداوند پرچم توحید را بر می‌افراشت و با دعا و نیایش حیات جامعه مسلمانان و بویژه جامعة مکتبی پیرو اهل‌بیت(ع) را سر و سامان می داد .

اما امروز این شالوده توحیدی استوار شده است وحضرت امام محمد باقر (ع) با بیان بسیاری از مسایل حکمت الهی و تفسیر و فقه این بنیاد را تکمیل می‌کند .

  

خصلتهای پسندیده

 ابن شهرآشوب در کتاب مناقب درمورد امام باقر می‌نویسد :

او راستگوترین و گشاده‌روترین و بخشنده‌ترین مردمان بود . در میان اهل بیت کمترین ثروت و در عین حال بیشترین هزینه را داشت . هر جمعه یک دینار صدقه می‌داد و می‌فرمود : صدقه روز جمعه به خاطر فضیلت این روز بر دیگر روزها دو چندان می‌شود . چون پیش‌آمدی غم‌انگیز به او روی می‌نمود زنان و کودکان را جمع می‌کرد و آنگاه خود دعا می‌کرد و دیگران آمین می‌گفتند . بسیار ذکر خدا می‌گفت . راه می‌رفت در حالی که ذکر خدا می‌کرد . غذا می‌خورد در حالی که ذکر خدا می‌کرد ، با مردم سخن می‌گفت ، اما این امر اورا از ذکر خدا باز نمی‌داشت . فرزندانش را جمع می‌کرد و به آنان می فرمود تا سر زدن آفتاب ذکر بگویند . هر کس از آنان را که می توانست قرآن بخواند به تلاوت قرآن و هرکس را که نمی توانست به گفتن ذکر , امر می فرمود . شیخ مفید نیز درباره آن حضرت می گوید : مراتب بخشندگی او در میان مردم مشهور و با وجود کثرت عیال و متوسط بودن وضع زندگی اش به تفضیل و احسان شناخته شده بود .

از سلیمان بن دمدم نقل شده است که گفت : آن حضرت از پانصد درهم و ششصد درهم و تا هزار درهم جایزه می داد و هیچ گاه از دادن صله به برادران و دیدار کنندگان و امیدواران و آرزومندانش به ستوه نمی آمد . هروقت می خندید می گفت : خدایا برمن خشم مگیر ‍!

أبی در کتاب نثر الدر می نویسد هر گاه فرد دردمند و گرفتاری را می دید , زیر لب استغاذه می گفت و هیچ گاه از اهل خانه اش شنیده نشد که به فقیر بگوید : ای فقیر خدا به تو برکت دهد و یا ای فقیر این را بگیر بلکه آن حضرت همواره می فرمود که فقیر را با بهترین نامهایشان صدا بزنند .

ابو نعیم اصفهانی به هنگامی که از امام باقر در کتاب خود ( حلیه الاولیا ) نام می برد او را با این صفات وصف می کند : حاضر , ذاکر , خاشع , صابر ابو جعفر محمدبن علی الباقر .

درباره خشوع فراوان آن امام در برابر خداوند , از افلح , آزاد کرده ابوجعفر بشنویم که چه می گوید : با محمد بن علی  به قصد حج بیرون شدم . چون به مسجد درآمد به خانه خدا نگریست با بانک بلند گریست . عرض کردم : پدر و مادر فدایت مردم به شما می نگرند ، ای کاش اندکی صدای خود را پایین می آوردید . امام به من پاسخ داد : وای بر تو ای افلح ‌, چرا نگریم ؟! شاید خدای تعالی در اثر این گریه بر من به مهربانی بنگرد و فردا در پیشگاهش سرافراز و رستگار شوم . افلح گوید : آنگاه امام طواف کرد و سپس آمد تا نزد مقام نماز گذارد سپس سر از سجودش برداشت و دیدم که پیشانی آن حضرت از بسیاری اشک , خیس و تر شده است .

افلح می افزاید : آن حضرت هرگاه میخندید , می فرمود : خداوندا بر من خشم مگیر !

فرزند بزرگوارش امام جعفر(ع) در وصف اخلاص و عبادت پدرش چنین می فرماید :

پدرم بسیار ذکر خدا می گفت من با او می رفتم و او ذکر خدا می گفت . با او غذا می‌خوردم و او ذکر خدا می گفت . با مردم سخن می گفت اما این امر او را از ذکر خدا باز نمی داشت . زبانش را می دیدم که به کامش می چسبید و با این وصف پیوسته از گفتن ذکر لااله الا الله باز نمی ایستاد . ما را جمع می کرد و به ما می فرمود که تا سر زدن آفتاب ذکر خدا بگوییم و هر یک از ما را که می توانست  بخواند به تلاوت قرآن فرمان می داد و هر که را که نمی توانست, می فرمود ذکر بگوید .

امام صادق (ع) در همین باره باز می فرماید :

من بستر پدرم را می گستردم و انتظار می کشیدم تا بیاید . چون او به بسترش می آمد و می خوابید من نیز به سوی بستر خود می رفتم . شبی او دیر کرد و من به جستجویش به مسجد رفتم مردم همه در خواب بودند . ناگهان پدرم را دیدم که در مسجد به حال سجده است . در مسجد جز او کس دیگری نبود . ناله اش را می شنیدم که می گفت : پیراسته ای پروردگار! تو به حقیقت پروردگار منی . از روی تعبد و بندگی تو را سجده می کنم . معبودا ! کردار من اندک است پس تو خود آن را برایم دو چندان کن . بارالها ! مرا از شکنجه ات در روزی که بندگانت را بر می انگیزی , در امان نگاه دار و بر من نظر کن که تو البته توبه پذیر و مهربانی .

آن حضرت بسیار به قرآن عشق می ورزید و بدان علاقه نشان می داد و تحت تأثیر آیات آن قرار می گرفت . ابان بن میمون قداح گوید : ابوجعفر به من فرمود : قرآن بخوان . پرسیدم از کدام سوره بخوانم ؟ فرمود از سوره نهم (توبه) . ابان گوید : آمدم که حواس خود را بر آن سوره متمرکز کنم آن حضرت فرمود : از سوره یونس بخوان . ابان گوید : این آیه را خواندم  :

 

لِلَّذِینَ أحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَةٌ وَ لا یَرهَقُ وُجُوهَهُم قَتَرُ وَ لا ذِلة

برای کسانی که ایمان آوردند نیکوی و زیادت است و هرگز بر رخسارشان گرد خجالت و ذلت ننشیند

 

امام با شنیدن این آیه فرمود : بس است . آنگاه گفت : رسول خدا فرمود : در شگفتم که چطور وقتی قرآن می خوانم پیر نمی شوم .

او از کتاب پروردگارش ، معارف دینی را الهام می گرفت تا آن جا که روایان را وا می‌داشت تا از وی درباره منشا قرآنی گفته هایش سوال کنند.

معاشرت آن حضرت با دیگران در نهایت ادب و بزرگواری بود . به عنوان مثال ابو عبیده از ادب امام باقر (ع) به هنگام سفر روایتی نقل کرده و گفته است : من رفیق راه ابو جعفر بودم . ابتدا من سوار می شدم و سپس آن حضرت . پس چون هر دو بر پشت مرکب سوار می شدیم ، سلام می کرد و احوال می پرسید . مانند کسی که انگار تا این لحظه دوستش را ندیده بود و با من مصافحه می کرد و به هنگام پایین آمدن ، پیش از من فرود می آمد و چون هر دو قرار می یافتیم ، سلام می داد و احوالپرسی می کرد چنان که گویی تازه دوستش را دیده است . پس به او عرض کردم ، ای فرزند رسول خدا کاری می کنی که پشینیان ما چنین نکرده اند و اگر حتی یک بار هم این کار را بکنند ، بسیار است .

امام فرمود : " آیا نمی دانی در مصافحه چه چیزی ( نهفته ) است . دو مومن که با یکدیگر برخورد می کنند و یکی از آنها با دیگری مصافحه می کند گناهان آن دو فرو می ریزد . چونان که برگ از درخت می ریزد و خداوند تا زمانی که آن دو از هم جدا می شوند به آن دو می نگرد ."

در رفتار با مردم نکوکار و عفیف و پاکدامن بود . بدین سان از گناه دیگران تا آنجا که می توانست چشم می پوشید و همین بهترین اثر را در دل مردمان می گذاشت .

  

شهادت حضرت امام محمد باقر (ع)

امام محمد باقر (ع) پس از 18 سال ، رهبری و ارشاد خلق ، در حالی که از عمر مبارکش 57 بهار گذشته بود با قلبی آکنده از رضایت و خشنودی دعوت حق را لبیک گفت و چشم از جهان فرو بست .

در نخستین روز از ماه رجب سال 114 هجری ، خاندانش گرد بستر او جمع آمده بودند . زهری که از طریق زینی که بر آن می نشست در بدن وی نفوذ کرده بود ، هر لحظه بیشتر و بیشتر تاثیر خود را آشکار می ساخت در این حال آن حضرت ، به فرزند و وصی برومندش امام صادق (ع) نگریست و بدو فرمود : " شنیدم علی بن الحسین مرا از پس دیوار صدا می زند ، و می گوید : محمد ! بیا ، بشتاب و گفت : فرزندم ! این شبی است که بدان وعده داده شده ، ظرفی که در آن وضو می گرفت نزدیکش بود ، پس فرمود : بریزش ، بریزش .

برخی گمان بردند که او از خمس می گوید .

پس فرمود :" فرزندم بریزش . چون آن را ریختیم ناگهان دیدیم که در آن موشی است ".

امام باقر به فرزندش امام جعفر صادق وصیت کرد که او را درسه جامه کفن کند . یکی جامه نوی که در روزهای جمعه با آن نماز می خواند و دوم جامه ای دیگر و سوم یک پیراهن . او همچنین وصیت کرد که قبر را برای او بشکافند و افزود : اگر به شما گفته شود که برای رسول خدا لحد گذاشتند ، بدانید که راست می گویند .

آن حضرت وصیت کرد که قبرش را به اندازه چهار انگشت بالاتر از سطح زمین آورند و بر آن آب بپاشید و از اموالش به قدری وقف کنند که زنان نوحه گر بیست سال در منی نوحه گری کنند .

چون آن حضرت در گذشت ، مدینه منوره یکپارچه غرق در شیون و ماتم شد . از امام صادق (ع)  روایت شده است که فرمود :

" مردی چندین مایل از مدینه دور بود . او درخواب دید که به او گفته می شود برو بر ابو جعفر ( امام باقر ) نمازبگزار که فرشتگان غسلش داده اند . آن مرد به مدینه آمد و دید که ابو جعفر از دنیا رفته است ".

پس از آن که آن حضرت را شستشو دادند و کفن کردند ، وی را به قبرستان بقیع آورده در کنار آرامگاه پدرش ، امام زین العابدین (ع) و نیز در جوار قبر عموی پدرش ، امام حسن مجتبی (ع) به خاک سپردند .

درود خدا بر او باد روزی که به دنیا آمد و روزی که مسموم از دنیا رفت و آن روز که زنده بر انگیخته خواهد شد .


¤ نویسنده: عزیزاله

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:0 صبح شنبه 86/10/29

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چندین و چند ساله که تکرار می شن اما تکراری نمی شن .همه ساله مردم به عشق اونی که پسر فاطمه س و به نشونه ی اینکه یه عزیزی رو از دست دادن، محرم رو عزا می گیرن و خونه هاشونو، مسجداشونو، تکیه گاهاشونو سیاه پوش می کنن. هر سال واسه اونی که بهش می گن"حسین" سینه می زنن و کلی نوحه و.. می خونن.


میگن توی این روزا یه مردی با خانوادش رهسپار یه سرزمینی شد که این روزا بهش می گن "کربلا" می گن داشته می رفته طرف "کوفه"  می گن مردم اونجا چه رقعه هایی که ننوشته بودن واسه اومدن اون آقا و نجات مردم اونجا از دست حاکم بلاش. اما بعد نمی دونم چی شده که همه می زنن زیر همه چیزو اون مرد بزرگ و خوانوادش رو تنها می زارن، حاکم اون زمون هم واسه رو کم کنی لشکر کشیده و خلاصه اینکه یه جنگ می شه . می گن یه طرف،لشکر 72 نفره بوده ، اون طرف هم خیلی خیلی زیاد بوده. می گن اون آقا به همه گفته که کشته می شن.


همه ساله این ماجرا رو واسه خودمون تکرار می کنیم. اما چند نفر از دلیل این ماجرا می پرسن؟ و چند نفر دلیل این اتفاقات رو می دونن؟


عزاداری تنها، واسه کسی که امامون بوده کافی نیست.کاش لااقل به اون چیزایی که این روزا گفته می شه دقت کنیم، بعضی حرفا رو باید مستقیم به سمت زباله دونی هدایت کرد و بعضی دیگه رو باید به خاطر سپرد.


تاسوعا و عاشورا فرصت خوبیه که بدونیم آزاد بودن و آزاد زندگی کردن یعنی چی؟ و بفهمیم بهای یه زندگی آزاد چه قدره. یه فرصت خیلی خوب تا لااقل خودمون رو آزاد کنیم از خیلی چیزا و البته بهاشونم رو پرداخت کنیم.


پ: کاش مردم یه خورده به متن عزاداری هم توجه بکنن و این قدر با حاشیه ها خودشون رو سرگرم نکنن.


پ: محرم و ماجراهاش هنوز دردناکه.....

التماس دعا


¤ نویسنده: عزیزاله

نوشته های دیگران ( )

   1   2      >

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
6
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
25290

:: درباره من ::

به نام همه خوبیها


:: لینک به وبلاگ ::

به نام همه خوبیها

::پیوندهای روزانه ::

:: آرشیو ::

تابستان 1387
زمستان 1386
عزت نفس + سلامت روح
پاییز 1386

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

رضا محقق
مهدی رحیمی
هادی شجاعی
علیرضا
عزیز
مهدی
تلویزیون اینترنتی
روزنامه افغانستان
هرات موزیک
موزیک
حسن محقق

:: لوگوی دوستان من::


::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::